شیطان 22عمر22 گنده لات22شرور22عمر22شرابیا22مجرمان22منافقان22 ابابکر22 مقصر22عمر22دشمن اسلام 22 ابابک
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست تقدیم به روی ماه عالم مهدی موعود منجی تمام عالم هر که منجیست خدا یارو نگهدارش باد هم که عیسی و موسی محمد باشد طراح و نوسینده حجت اله عرفانیان مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صدحدیث آئینه روی محمد علیست دره علم خدا غیر از علی نیست جانشینه مصطفا این مرتضی مولاء علیست به ابجد خانواده محترم پیامبر583 پادشاه اصلی عالم 583محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583پادشاه اصلی عالم 583به قرارداد الله 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583 583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت محمد علی فاطمه حسن حسین 583 میشود 385 شیعه 385 74 فرقه گمراه دین اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد 245 دینه بحق الله 245 افق دین اسلامه حق245اسلامه حق245 فاطمه +علی =245 علی110+135فاطمه=245 یا اسلام محمد 245 با اسلام علی 245دین الهی فاطمه 245با اسلام علی 245 با اسلام بحق بدینه حق اللهی 245 با دین انسان 245 اهل منطقی 245بسیجیان علی 245 مقام جانباز 245دعا کنید مهدی بیاید 245 انقلابیان 245 بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر =245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245 سلطان سریرولایت علی قل انماولی یکم الله علی245مدار245مراد245 ما شیعیان فقط اهل بیت پیامبر را دوست میداریم و از کفار قریش بیزاریم به ابجد با قاصبان اهل بیت 786-245 اسلامه حق 245 علی فاطمه =541 عمر ابوبکر 231 باقاصبه دین الله231 ابوبکر231 راه دزدی231 فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385فرق نمیکند که سنی بر حق باشد یا شیعه وحدت اسلام برایم مهم است و پذیرش بحق به ابجد وحدت کل اسلام 600 منهای 541 ابوبکر و عمر = 59 مهدی 59 بزودی خواهد آمد و همه ادیان را به وحدت فرا میخواند ما باید کمکش کنیم صحابه حضرت مهدی بودن زحمت داردو 202دین الهی محمد 202 یعنی علی 110+92 محمد=202 بلغ اولا بکمالهی کشف دوجا به جمالهی حسنت جمیعو خصالحی صلو علیه و آلهی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"علیا"یا علی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بوود نام مولاء الهی بحق که وصی مصطفی مرتضایی بت شکنی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 به ابجد 12منتخب12 اسلام 12 حق 12اخلاق12 نجاتبخش 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12هوا 12 ساعت 12 ماها 12 قلب 12جانها 12حم 12 گل گل12 دلی که نیست حب علی سنگ است چرا که نور وی و نور حق هماهنگ است مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست وصی بحق محمد سلام سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ سلام بر جمال حیدر کرار اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیسو حیل دیو مسلمان نشود فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به هزار نام خدا قسم 1000به ابجد محمد مصطفا 92 قسم = 1092 منهای ابجد سه خلیفه کن 1202- منهای 1092 = 110مولا و مقتدای عالم علیست افتخار دین 1346- 1202= 144 ضرب 12 امام در خودش 144 ابجد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا" و لا تفرقو 144 گمراه دین 310 عمر 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق 310بفریبی ها310مکرن310 کفری 310گمراه دین310عمر 310منکر310 نیرنگ310عمر310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهله دینه310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه 310احمقان اهل دینی 310 فاسدان پلید دین ها 310 بمار زنگی 310کفری 310 عمر 310 310کلب کلب هار310 ابله منافقا 310نمرودی310 ناحق عالمی 310 عمر 310بمار زنگی 310منکر 310جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 اباجهل در دین 310 ابالهبا در دین 310 اباجهل در دین 310 بیداد گران ابله 310 قاصبان بدین 310نامردیه 310 کفری 310 عمر 310 گمراه دین 310یا بلاء دین اسلام 310نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310دلیل نفاق310 عمر 310 جاهل منافق310 ابله منافقا 310 با اهل منافق 310 310اباجهل در دین 310 کفری310 احمقهای فاسد 310 منکر 310 حرامزاده پلید 310وهابی کودن دین اسلامی310 قاصبان بدین 310 رمززناه 310 گمراه دین310 کوره دینیه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین310یا بلاء دین اسلام 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 دلیله نفاق310کفری310 نیرنگ310نمرودی 310 کلب کلب هار 310 عمر 310سگ هار پلید 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310یا بلاء دین اسلام 310 سگ مردها310 نیرنگ 310نمرودی 310سامری310 گمراه دین310یا بلاء دین اسلام 310 نیرنگ 310 منکر 310 کفری 310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310ناهنجار 310پلیدی بقاصبانی 310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310احمق بی دین ها 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 گراز ناهلی 310 دزده دین اسلامی 310 نار جهیما310بدعت شیطانه 851-541= 310عمر 310 با اهل منافق 310 حرامیان 310 بمزاحم های دین اسلام 310 رزل بدینی 310 با اهل منافق 310 اهل دین دین عدوالله 310عمرفاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310 مفسدین به جهان310 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310 310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310بفریبیها310 مکرن310 کفری310گمراه دین310عمر 310قاصبه دین الله310 فریب کاران اهل عالمی 715 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 310 عمر 310 گمراه دین 310خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 اهل بی مغز بدین 231ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه 231 قاصب ابله 231231محکومان بدین 231ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231 فاسق231 اهل بقاصب231یا اهل مفسد 231 اهل نامرد 231 محکومان بدین231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231 با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی 231لانه جاسوسیه231 ادیانی جعلی باطل 231 دورویه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر نابحق دینها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن 310کفری310 ناحق عالمی310 عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه 310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید 310 پلیدها احمق نادان 310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231ابله بکل عالم 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 احمق ملحد 231 اشراردینها772-541 عمر و ابوبکر= 231 با فاجعه جهانی 231 به لعین دین 231 ابوبکر231لعین بدین231 بکودن احمق 231 دین حرام الهی 231 نفاق 231 عصیان 231 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم - 310 عمر =661 عثمان -231 ابوبکر =430 مقصر به ابجد (ریاست کفر )971 ظالم میباشد 971-661 عثمان = 310 عمر310 با قاصب دین الهی 310 عمر 310 منکر 310 حرامیان 310 کفری 310 عمر ابوبکر231+ 310عمر 310ناحق عالمی = 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند به ابجد صغیر شیطان 22 مقصر 22 هذیان 22 عمر22شیطان 22 ابابکر22دشمن اسلام22 مجرمان 22 منافقان 22 بدبختی 22 بدیها 22 دروغ 22نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا من از خار سر دیوار دانستم بناحقی دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت عمر به او سم ری سامری قوم محمد او را به درک اسفل سافلین فرستاد در طبقه سوزان جهنم که به آنجا اسفله سافین میگویند فقط شیطان نمرود شداد حامان فرعون عمر ابابکر شمر یزید معاویه و بت پرستان و قاصبان ولایت را عذاب میکنند قرار دارندهفت طبقه زیرداخل جهنم سوزان ترین جای جهنم را درک اسفله سافلین میگویند علمی فراتر از کهکشان ریاضی در قرآن به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر عمر 541 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541گمراه دین بناحق دینها 541 ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541جهل عرب ابله به کل عالم 541 اباجهل در دین عقیده باطل 541کفری دین حرام الهی 541دلیل نفاق به لعین دین 541 به دقل باز کودن با قاصب کل دین541 پلید ناکسان حرامیان 541ابله منافقا بناحق دین ها 541 بی دینها احمق جاهل منافق 541جهل عرب عقیده باطل541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541 با قاصب کل دین نفاق541 کافر پلید دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام با دشمن ابله نادان 541 به نامرده ابله دین 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541آفت کلی 541انحرافه دین اسلام یا حقه بازان پلید اسلامی به نامرده ابله دین 541 عقیده باطلی نامردی 541 با منافقان ابله ملحد نادان 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541انحرافه دین اسلام 541
قالب وبلاگ 1
داستانهای زندگی 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
بزرگترین سامانه تبادل لینک 1
بهترین ریمل - ریمل حجم دهنده و بلند کننده 1
چاقو کمربندی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 98
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 551
بازدید کل : 116392
تعداد مطالب : 437
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



به ابجدظالم 971- 430 مقصر = 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541توهین دین ها 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 مجرمین بدین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 مرگ کافر 541 آفتین 541 عداوتین 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 آل سعود 171 +370 شیطان = 541 قاتلی 541 دشمنه اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکس های اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 مردان گمراه 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541 به اولین قاصبان احمق پلید 541 نامردان اصلی دین 541 به ابجد آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 میباشند 541احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 با ناکسهای اهل قرآن 541 مقصرا دین الهی 541 فاسد ترین نامرد اهل دین 541 مجرمین بدین اسلام 541مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر


توفان تبهکاران   ریشه هر نوع تباهی و فساد        بوده در آل امیه و زیاد
خاندان اموی که نیای آنان «اُمیّه بن عبدالشمس» می باشد، در همان روزگار جاهلیت و قبل از بعثت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با بنی هاشم نهایت عداوت را بروز می دادند و با طلوع اسلام توسط حضرت محمد صلی الله علیه و آله به کینه توزیهای خود ادامه دادند؛ اما وقتی معجزات و آیات روشن نبوت را مشاهده کردند و از سویی بازوی آیین محمدی توسط مجاهدان فداکار از مهاجر و انصار نیرومند گردید، خصومتهای خود را پنهان ساختند تا آنکه در اواخر حکومت عثمان علنی گردید و هنگامی که امام علی بن ابی طالب علیه السلام زمام امور مسلمین را به دست با کفایت خود گرفت، این عداوتها به اوج خود رسید.‌
سنگ بنای این انحرافات و طغیانها توسط «معاویۀ بن ابی سفیان» گذاشته شد و نبرد صفین نقطۀ عطف پیدایش سلسلۀ اموی بود. در پی فتنۀ خوارج که حضرت علی علیه السلام برای فرو نشاندن آشوب آنان اهتمام ورزید. معاویه به تجدید نیرو و تقویت موضع خویش پرداخت و چون امیرمؤمنان در 21 رمضان المبارک سال 40 ق به شهادت رسید، در شوّال همین سال رسماً در بیت المقدس دعوی خلافت کرد و خود را امیرالمؤمنین خواند.‌مثل سر کرده گروه دائش تا دید شیعیان در عراق بپا خواستند آمدند برای خود خلافت کنند دائشی ها مثل سگ و خوک بو می کشند بوی خلافت را که میشنوند فکر می کنند امیر المومنین به همین راحتیست
در پی کناره گیری امام حسن مجتبی علیه السلام از خلافت برای حفظ مصالح اسلام و جامعۀ مسلمان و جلوگیری از خونریزی، معاویه دولتی عربی محض در شام پایه گذاری کرد که نود سال ادامه یافت و پس از وی سیزده تن از اعضای خاندانش بر جهان اسلام حکومت کردند. فرمانروایان و کارگزاران اموی همگی – جز موارد خیلی نادر و استثنایی – افرادی ستمگر، فاسد، دنیاطلب، خوشگذران و ضد فضیلت بوده اند، آنان ادارۀ امور را به دست سفاکان و جانیانی چون «بسر بن ارطاۀ»، «حجاج بن یوسف ثقفی»، «خالد بن عبدالله قسری»، «زیاد بن ابیه» و فرزندش «عبیدالله» و نظایر این جرثومه های فساد قرار دادند. 1 متأسفانه عده ای که جزء صحابه بودند و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دیدار داشتند، در پایه ریزی خلافکاریهای بنی امیه دخالت داشتند، آنان با معاویه پیمان بسته و از بنی امیه طرفداری کردند و بدعتها و تحریفات اموی را بر اسلام و سنّت محمدی صلی الله علیه و آله ترجیح دادند. «عمرو بن عاص»، «مغیرۀ بن شعبه»، «ابو هریره»، «سمرۀ بن جندب»، «مروان بن حکم»، «اشعث بن قیس» و «جریر بن عبدالله» در زمرۀ این افرادند؛ البته تعهد اینها به برنامه های رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز بسیار ضعیف و مشکوک بود و از زبان آن حضرت در روایات متعددی نکوهش گردیده اند و از لسان ائمه هدی علیهم السلام نیز هم هیچ فضیلتی برایشان نقل نگردیده است2. ‌
همراهی این افراد با امویان از مرز اظهارات و فعالیتهای مُسلّحانۀ آنان فراتر رفت و به جعل احادیث و روایاتی از لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجامید که امویان را تأیید و فضیلتهای ائمه هدی علیهم السلام را مورد تأمّل قرار می داد. امویان هشدار دادند هر کس از فضیلت حضرت علی علیه السلام و خاندانش بگوید، جان و مالش در امان نخواهد بود. 3 خطبا در هر شهر و دیاری بر فراز منبر به آن جانشین راستین رسول اکرم صلی الله علیه و آله ناسزا می گفتند، و از او و علویان بیزاری می جستند. 4 ستم و فشار امویان و عمّال آنان به بنی هاشم تا بدانجا رسید که هر گونه رابطه با آنان جرم سنگینی به حساب می آمد، علویان و سادات تحت شدیدترین شکنجه ها، تهدیدها و اهانتها قرار می گرفتند. 5
این گونه رفتارها و تبهکاریها هرگز مورد تأیید ائمه هدی علیهم السلام نبود. حضرت علی علیه السلام حاضر نشد حتی یک لحظه حاکمیت معاویه را بپذیرد. 6
امام حسن مجتبی علیه السلام به صراحت خطاب به معاویه اعلام کرد: «امروز از اینکه مشاهده می کنیم تو بر خلافت هجوم برده ای، در حالی که لیاقت و شایستگی آن را نداری، بسیار شگفت زده شده ایم.» و در خاتمه تهدید کرد، در صورتی که دعوت او را نپذیرد، او با یاری مسلمانان به سراغش خواهد رفت. 7
اما حیله گریهای امویان و بی بصیرتی خواص و اختلاف جامعۀ مسلمین موجب گردید که این دیدگاه صورت عینی و علمی به خود نگیرد. با روی کار آمدن یزید و آشکار گردیدن فساد و جنایتهای او، خلافکاری امویان برای اقشاری از مسلمانان مُسلّم گردید، بدین گونه بعد از آن همه تباهی موضع آل محمد صلی الله علیه و آله در برابر دشمنان اسلام موضع قیام گردید، و در واقع دو صف حق و باطل در مقابل هم قرار گرفت که در یک طرف امویان دیده می شدند که تا آخرین لحظه با رسول اکرم صلی الله علیه و آله در تضاد بودند و سی سال بعد از رحلت آن سرور عالمیان، موقعیت خود را بدانجا رساندند که بدون هر گونه لیاقت و شایستگی و با کارنامه ای از خطا و خلاف در رأس جامعه ای که خاتم پیامبران بنیاد نهاده بود، قرار گرفتند، و در سوی دیگر این مبارزه پاکانی از خاندان رسالت و مسلمانان خالص و وارسته بودند و در جانب دیگر اشراف قدرتمند مکه ـ که خواستار احیای جاهلیت و سنتهای موهوم و ضد ارزشهای الهی بودند ـ دیده می شدند. همانهایی که در پی یافتن جایگاهی بودند که با پیروزی اسلامی و درخشندگی نور توحید، از دست داده بودند. 8
در این میان امام حسین علیه السلام جهت بر پا کردن حماسۀ عاشورا روان گردید تا بدین وسیله در اعماق تاریکیها و نارواییها روشنایی پدید آورد و حرکتی با شکوه و جاوید را بنیان نهد. این نهضت مقدس پرده از سیمای کریه بنی امیه برافکند و پایه های آن را متزلزل ساخت، و گام اساسی ار در راه بیداری و بصیرت جوامع اسلامی برداشت. 9 امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب(س) نیز برای زنده ساختن این حماسه و متبلور ساختن قیام پدرش، به صورتهای گوناگون و در فرصتهای مناسب اهتمام ورزید. 10 آن حضرت فرزندی را پرورش داد که شصت سال بعد از قیام عاشورا به خیزشی خونین دست زد و علیه «هشام بن عبدالملک» قیام کرد. 11

روال زوال‌
دوران امامت حضرت امام باقر علیه السلام (114 - 95ق) و امام صادق علیه السلام (148–114ق) که متجاوز از نیم قرن است، با ضعف، زوال و انقراض حکومت امویان و انتقال خلافت به عبّاسیان مصادف گردید. از آنجا که خلفای نالایق اموی بدعتها و انحرافهای آشکاری را در ارزشهای دینی و سنتهای اسلامی به وجود آورده و کوشیدند به جای پیروی از سیره و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کشورداری روش شاهان ایران و رومیان را مورد تقلید قرار دهند و خلافت اسلامی را به امپراتوری اشرافی مبدّل سازند، خشم و نفرت جوامع اسلامی را به وجود آوردند، عواملی که باعث انزجار از این حکومت گردید، بر محورهای ذیل بود:‌
1. نظام حکومتی از زمان معاویه به بعد تبدیل به رژیم استبدادی موروثی تبدیل گردید.‌
به همین دلیل برخی رجال و مورخان مسلمان حکومت معاویه را به نظام سیاسی کسری و قیصر تشبیه کرده اند. «یعقوبی» کارهای او را که نشانه هایی از نظام ملوک ایران و روم بود، چنین بر شمرده است: «نشستن بر تختگاه و نشانیدن دیگران در پایین آن، انتخاب بهترین اموال مردم و اختصاص آنها به خود.» 12
«ابوالاعلی مودودی» چند ویژگی برای تفاوت نظام سلطنتی معاویه با خلافت قبل از وی مطرح کرده است، یکی آنکه مردم را با ترس و تهدید وادار به بیعت با خود کرد و این ویژگی نارضایتیها را برانگیخت و خود معاویه به آن اعتراف کرد. 13 این موضوع در ادامه به موروثی شدن خلافت در میان امویان انجامید؛ دوم، دگرگونی در روش زندگی خلفا و به کاربردن شیوه های حکومت فرمانروایان روم و ایران؛ سوم، تصرّف در بیت المال به صورت ثروت شخصی شاه و دودمان او درآمد و کسی نمی توانست دربارۀ حساب و کتاب آن، حاکم وقت را بازخواست کند؛ چهارم، پایان آزادی ابراز عقیده بود و کسی را در این دوره یارای امر به معروف و نهی از منکر نبود، پنجم، پایان آزادی و اختیارات قوۀ قضاییه. ششم، خاتمۀ حکومت شورایی، هفتم، ظهور تعصبهای نژادی و قومی. هشتم، نابودی برتری قانون،14 خصوصاً قوانین الهی. «جرالدها وتینگ» اسلام شناس اروپایی، نوشته است: «سنگین ترین کارنامۀ خطای امویان این است که خلافت را برای خاندان خویش موروثی ساختند.» 15 وی در جای دیگر نوشته است: «معاویه نخستین کسی بود که خلیفه را به مَلِک تحریف کرد.» 16

2. بیت المال مسلمین که می بایست برای امور رفاهی، عمرانی، خدماتی و ارتباطی جامعۀ اسلام و رفع شکافهای طبقاتی و ریشه کن کردن فقر و ناداری هزینه گردد و برای رونق و توسعۀ دنیای اسلام به کار گرفته شود، به حاکمان این سلسله، والیان آنان و بستگان و انساب آنان اختصاص یافت و آنان بخش مهمی از این داراییها را صرف عیاشی، خوشگذرانی و سرکوبی علویان، شیعیان و تبلیغات ضد اهل بیت علیهم السلام می کردند.‌

3. دستگیری، زندانی، کشتار، شکنجه و قتل عام علاقه مندان به ساحت خاندان طهارت و شیعیان در عصر بنی امیه امری متداول بود. خاندان اموی در خصومت ورزی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان مکیان انگشتها بودند و عمده آنها هنگامی به اسلام گرویدند که بر همگان روشن شد سرانجام پیروزی با پیامبر است؛ اما با این همه با ظاهرگرایی، در میان جامعۀ اسلامی رخنه کردند و از شرایط به سود خویش بهره برداری نمودند و با تدبیرهای سیاسی آغشته به نیرنگ و حیله گری، به قدرت دست یافتند و بر جای طلایه داران اسلام که خدمتهای خالصانه ای به این آیین نموده بودند و از دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله تبعیت می کردند، نشستند و در قدرت، سیاسی در پیش گرفتند که به بدترین شکل ممکن قاطعانه در برابر اسلام سر برکشیدند و به بسیاری از بزرگان صدر اسلام ستم رو داشتند و در صدد حذف فکری و فیزیکی افرادی از خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام بر آمدند. 17 سبّ و لعن بر حضرت علی علیه السلام که جانشین راستین رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، از فعالیتهای تبلیغی گستردۀ امویان بود، آنان می خواستند با فشار و ارعاب، سیمای آن حضرت را به عنوان شخصیتی برجسته و برخوردار از فضایل و مکارم عالی و آراسته به معرفت و بصیرت حذف و از او عنصری جنگ طلب و خونریز بسازند. 18 امام حسین علیه السلام و برخی یاران و افرادی از خاندانش را در سرزمین نینوا به طرزی فجیع به شهادت رساندند، و امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام نیز توسط این سلسله شهید شدند.‌
کشتار شیعیان از زمان حضرت علی علیه السلام آغاز گردید و بعد از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام این روند به نحو شدیدتری ادامه یافت، مأموریت «زیاد بن ابیه» سرکوبی شیعیان در کوفه و سراسر عراق بود. معاویه به وی دستور داده بود تا هر کسی را که پیرو علی علیه السلام است، از بین ببرد، چنان چه خودش دستور به دار آویختن گروهی از شیعیان را صادر می کرده است. زیاد همواره در پی شیعیان بود و هر کجا آنان را می یافت، به قتل می رساند. او دست و پای افراد را قطع می کرد و آنان را از نعمت بینایی محروم می ساخت، «سمرۀ بن جندب» که جانشین زیاد در بصره بود، حدود هشت هزار نفر را در این دیار کشت. 19
مهم ترین فردی که از طریق کشتار و جنایات فراوان نقش اساسی در تحکیم بنای مروانیها داشت «حجاج بن یوسف ثقفی» است، خودش گفته بود: مهم ترین لذتهایش خونریزی و اقدام به کارهایی است که هیچ کس جرأت آن را ندارد. 20 نتیجۀ جنایات او در عراق کشتار پیش از یکصد و بیست هزار نفر بود، مُتجاوز از پنجاه هزار نفر مرد و سی هزار زن که نیمی از آنها مجرد بودند، در زندانهای مختلط حجاج به سر می بردند. 21

4. فقها و قاضیان درباری برای خوش آمدگویی زمامداران اموی احکامی بر خلاف قرآن و سنت نبوی صلی الله علیه و آله صادر می کردند. «محمد بن مسلم بن شهاب زهری» (متوفای رمضان 124ق) خلیفه نزد خداوند محاکمه نمی شود. از موافقان بنی امیه بود که برای آنان حدیث می ساخت. قبل از او «سمرۀ بن جندب» با جعل روایات از این خاندان و کارنامۀ آنان حمایت می کرد. «ابراهیم نخعی» این راه پرآفت را ادامه داد. «ابوالزناد» که فقیه مدینه بود، با «هشام بن عبدالملک» پیوندهایی برقرار کرد، «ابوبرده» فرزند «ابو موسی اشعری» که بعد از مرگ «شریح» قاضی کوفه، به منصب قضاوت رسید، وابسته به امویان بود، از وظایف عمدۀ این گونه افراد، تحکیم موقعیت امویان و توجیه رفتارهای فرمانروایان مذکور و موضوع تبعیض نژادی و برتری عرب بر عجم بود، آنان احادیثی در مذمت مخالفان این سلسله و نقل کرامتهای امویان جعل می کردند و چنین اشاعه می دادند که خلیفه نزد خداوند محاکمه نمی شود. 22

5. در دوران امویان، کیفرها و مجازات هیچ گونه تناسب و تطابقی با میزان جرم و خلاف نداشت و به نظر حاکم وقت بستگی داشت، گاه فردی را با کارنامه ای سیاه از خلاف و فساد می بخشیدند و گاه بی گناهی را به اتهامی ساختگی و موهوم، شکنجه کرده و یا خونش را می ریختند.‌

6. منکرات و خلافکاری در میان خلفای این سلسله رواج یافته، کمتر کسی جرأت می کرد حاکمی را از کار زشتی بازدارد، در واقع اصل حیات آفرین امر به معروف و نهی از منکر تحلیل کرده بود.‌
در این دوران هر نوع مخالفتی به بهانه های دینی و سیاسی سرکوب می گردید، به گفته «سیوطی»: عبدالملک مروان مردم را از امر به معروف نهی کرد، او تهدید نمود هرکس مرا به سوی درستی و تقوا فرابخواند، گردنش را قطع می کنم. 23 خلافکاری در میان خاندان اموی به صورت عادی درآمده بود و آنان به راحتی احکام اسلامی را زیرپا می نهادند و مردم شهامت اعتراض و انتقاد نداشتند؛ زیرا به شدت سرکوب می شدند.‌
معاویه اولین کسی است که خلاف سنت نبوی صلی الله علیه و آله رفتارهایی از خود بروز داد، در عهد او «عمرو بن عثمان نخستین فردی است که آشکارا ربا خورد و «مغیرۀ بن سعید» که از سوی معاویه والی کوفه بود، اولین حاکمی است که رشوه گرفت. خلفای اموی عقاید انحرافی را ترویج می کردند تا آسوده تر به خلافها و بدعتهای خود ادامه دهند. امام حسین علیه السلام در بیان علت عدم بیعت خود با یزید، خطاب به ولید، حاکم مدینه فرمود: «يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ...؛ 24 »‌
«مقریزی» می گوید: بنی امیه هیچ وقت اسلام را دین خود ندانسته بودند و چگونه می شود آنها را خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین دانست؛ زیرا امیرمؤمنان باید کسی باشد که ایمانش از تمام مؤمنین قوی تر و سابقه اش در اسلام بیشتر و خدماتش به عالم اسلام افزون تر بوده، در راه ترقی و پشرفت اسلام بیش از سایرین صدمه خورده باشد، به علاوه در دانش و معرفت از معاصرین برتر باشد، آنها نه تنها این امتیازات را نداشته؛ بلکه معاند دین بودند؛ خانۀ خدا را خراب کردند، و گفتند: خلیفه از رسول خدا صلی الله علیه و آله محترم تر است، برخی از آنان برفراز منبر شراب خوردند، خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را غارت کردند و در مدینه متعرض ناموس مسلمانان شدند، به شهوت رانی و شکم پرستی اهمیت می دادند. 25

7. حریم شعائر و جلوه های اسلامی شکسته می شد و به آنچه از دیدگاه مسلمانان قداست داشت، اهانت روا می داشتند، چنان که در سال 64 ق «حصین بن نمیر» فرماندۀ سپاه شام به بهانۀ از میان برداشتن «عبدالله بن زبیر» که به مسجد الحرام و خانۀ کعبه پناه برده بود، این حرم امن الهی را طعمۀ حریق ساخته، و در تخریب کعبه کوشید، بار دوم «حجاج بن یوسف ثقفی» همراه لشکر دوازده هزار نفری مدت هشت ماه به محاصرۀ مکه پرداخت و منجنیق در اطراف شهر نصب کرد و آتش و سنگ بر مسجدالحرام فرو ریخت، به طوری که کعبه آتش گرفت. او با گستاخی هر چه تمام تر، حتی از ریختن کثافات بر روی مسجدالحرام خودداری نکرد و سرانجام در 10 جمادی الثانی 73 ق مکه سقوط کرد. 26
«عبدالملک» اهل شام را از رفتن به حج و انجام این مراسم عبادی واجب منع کرد و چون مورد اعتراض قرار گرفت، به مردم گفت: «ابن شهاب زهری برای شما از پیامبرتان روایت می کند که: پیامبر در حین معراج قدمهای خود را بر روی قبۀ الصخره نهاد و تأکید کرد که این به جای کعبه است»؟! آن گاه خود بر آن قبه ای بنا کرد و روی آن پرده های دیباج آویخت و مردم را مجبور کرد تا همان گونه که کعبه را طواف می کنند، بر آن طواف نمایند. این مراسم در دوران بنی امیه بر پا بود، بدین گونه مراسم حج در کنار بیت المقدس انجام می شد و به گفته «ابن خلکان» مردم در روز عرفه آنجا اجتماع می کردند. 27

8. گرایش به تجملات و اشرافی گری در زندگی، خوراک، لباس، محل سکونت و امکانات دیگر امویان روز به روز افزایش می یافت و کاخهای با شکوه در مقر حکومت و حتی در شکارگاهها و مناطق تفریحی ساخته شد، می گساری، زن بارگی و خرید کنیزکان آوازه خوان مرسوم گردید و بسیاری از اوقات، اموال و توانهای نظام حکومتی به این امور خلاف اختصاص یافت.‌

9. بر خلاف مساوات اسلامی، تبعیض نژادی به سود اعراب و به زیان اقوام و ملل دیگر بوجود آمد، در این وضع آشفته، افراد غیرعرب همچون بندگان زر خرید از تمام حقوق و شئون اجتماعی محروم بودند. 28

10. بنی امیه می کوشیدند دیدگاههای اصیل اسلامی را از نظر مردم پوشیده دارند و برای توجیه اعمال ننگین خود بهترین راه را تشکیل فرقه های مذهبی و سیاسی تشخیص دادند.‌
این فرقه های ساختگی با تفسیرهای انحرافی و گمراه کننده، مردم را فریب می دادند و دست زدن به هر گونه قیام و حرکتی را بیهوده تلقی می کردند. «مُرجئه» که در زمان معاویه بوجود آمد، چنین رواج دادند وقتی اهل قبله در ظاهر به اسلام اقرار کردند، مؤمنند و ارتکاب گناه به ایمان آنان «ضرری نمی رساند، و نیز هر گونه اعتراض و انقلاب توده های مردم در برابر خلیفۀ وقت حرام است، فرقه «جَبریّه» نیز چنین رواج دادند که هر پیشامدی از جانب خداوند است و انسان در انجام امور خود مجبور است، معاویه از این فرقه علناً حمایت کرد. 29

11. تخدیر اعتقادات و افکار عمومی از راه نیرنگ و تزویر به اجرا گذاشتن توطئه های گوناگون برای جلوگیری از خروشهای مردمی و حرکتهای انقلابی؛ در این راستا عده ای ریاکار با ظاهری آراسته و حق به جانب، به گونه ای که آثار زهد و خضوع در سیمایشان نمایان بود، برای تقرب نزد حکام جور و رسیدن به دنیا به فضیلت سازی برای امویان می پرداختند و دورغهای زیادی انتشار می دادند، بعد از اینکه مردم به شنیدن مناقب جعلی این خاندان خو گرفتند، طبق بخشنامه ای، دستور دادند: هر کس که متهم به دوستی علی بن ابی طالب علیهما السلام و خاندانش گردد چه ثابت شود و چه نشود، باید مورد شکنجه و آزار قرار گیرد و خانه اش ویران گردد. 30

12. با وجود آنکه امویان با نام اسلام و عنوان خلیفۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله بروند خلافت تکیه زده بودند؛ ولی در عمل نه تنها برای این آیین و دستورات آسمانی آن ارزشی قائل نبودند؛ بلکه همواره سعی در خاموش کردن نور الهی داشتند. امویان این مخالفتها را از نیاکان خود به ارث برده بودند، دشمنی «امیّۀ بن عبدشمس» نیای اعلای امویان، با عمویش هاشم، فخرفروشی «حرب بن امیه» نسبت به عبدالمطلب و کنیه توزی «ابوسفیان» در حق رسول خدا صلی الله علیه و آله مورد اتفاق تمامی مورخان است. معاویه همچون پدرش اسلام و رسالت محمدی صلی الله علیه و آله را خطرناک ترین خصم خود تلقی می کرد. «مغیرۀ بن شعبه» برای فرزندش نقل کرده است: روزی در سنین پیری معاویه، به وی گفتم: در واپسین روزهای زندگی ضرورت دارد به بنی هاشم عاطفه نشان دهی و از آنان دل جویی کنی و ذکر خیری از خود بر جای بگذاری معاویه گفت: به کدام ذکر خیر امیدوار باشم؟ از خلفای قبل از من – با وجود چندین سال خلافت – تنها نامی بر سر زبانها مانده است؛ اما نام محمد صلی الله علیه و آله در هر شانه روز پنچ بار بلند است و مسلمانان در اذان با صدای رسا اعلام می کنند: «اشهد انّ محمد رسول الله». باید کاری کرد که نام وی از ذهن جامعه اسلامی محو گردد و از شهرت و رونق عالم گیر او کاسته شود. 31
سبّ و لعن حضرت علی علیه السلام یک سنت شده بود و هفتاد هزار منبر در عصر امویان در سراسر جهان اسلام نصب گردیده بود که هر روز مبلغان معاویه برفراز این منابر رفته و بر امیرمؤمنان و پیشوای پارسایان ناسزا می گفتند. 32 دلیلی هم برای این اهانتها اعلام نمی گردید؛ در حالی که حضرت علی علیه السلام در زمرۀ خاندانی است که آیۀ تطهیر در شأن آنان نازل گردیده است؛33 بلکه امویان نمی توانستند عزت، عظمت، اقتدار معنوی و شوکت این خاندان را تحمل کنند. سرانجام این روش مذموم توسط «عمر بن عبدالعزیز» لغو گشت؛ اما اثرات سویی بر جای گذاشت. 34

13. امویان برای تمدید حکومت غاصبانۀ خویش و حفظ و ثبات آن، سخت ترین و شکننده ترین فشارهای سیاسی و اقتصادی را به مردم تحمیل می کردند و برای خاموش کردن فراید مردم و ایجاد فضای ارعاب و اختناق، از هرگونه جنایتی خودداری نمی کردند و به قانون و ضابطه ای اعتقاد نداشتند. ثروت اندوزی، حرص و طمع بنی امیه موجب گردید که مردم علاوه بر مالیتهای سنگین و کمرشکن، سالانه مبلغی تحت عنوان هدایای نوروزی بپردازند. گروه هایی از اهل ذمّه به اسلام روی آوردند؛ امام دولتمردان اموی که به منافع خود فکر می کردند، نه مصالح اسلام، گرایش ذمیان به اسلام را لطمه ای برای اقتصاد دولت دانسته، به فکر چاره جویی افتادند و تصمیم گرفتند از تمام کسانی که قبلاً ذمّی بوده و اکنون مسلمان شده اند، جزیه دریافت کنند. این فشارها و اجحافها مردم را به برخی قیامها واداشت. 35

14. کشمکشهای درون دستگاه فرمانروایی نیز آزار دهنده و تهدید کنندۀ امنیت اجتماعی مردم بود. اگرچه این نزاعهای سیاسی ریشه در جاه طلبی داشت؛ اما عوامل دیگری در آن دخالت می نمود. برخی از خلفای اموی برای منصب ولایت عهدی دو نفر را تعیین می کردند. وقتی ولیعهد اول به حکومت می رسید، به جای تفویض قدرت به دومی، آن را به دیگری واگذار می کرد. «مروان حکم» دو پسر خود «عبدالملک» و «عبدالعزیز» را ولیعهد خود ساخت؛ ولی هنگامی که عبدالملک زمام امور را به دست غاصبانۀ خود گرفت، بدون توجه به توصیۀ پدرش، خلافت را به فرزندش «ولید» واگذار کرد که موجب بروز اختلاف و درگیری بین سران اموی گردید و شعله های چنین نزاعی به کارگزاران مناطق و عمّال سطوح پایین تر سرایت کرد. شورش «یزید بن ولید» (یزید ناقص) علیه پدرش ولید و قتل وی و مخالفت «مروان بن محمد» با یزید بن ولید از حملۀ این کشمکشهاست. نقش این تفرقه و پراکندگی در نظام سیاسی به حدّی بود که وقتی از یکی از سران اموی دربارۀ علت سقوطشان سؤال گردید، گفت: علت اصلی آن اختلاف و نفاق در میان خودمان و اتحاد مخالفان علیه ما بود. 36

15. بنی امیه علاوه بر به شهادت رسانیدن چهار امام و بوجود آوردن فاجعه ای چون کربلا شخصیتهایی چون «حُجر بن عدی کندی» از بزرگان صحابۀ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علمی علیه السلام، «صیفی بن فسیل شیبانی»، «سعید بن جبیر» از بزرگان تابعین، «عمرو بن حمق خزاعی» از یاران با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و «رشید هُجری»، «عبدالله بن یحیی حضرمی» و یارانش، «جویریۀ بن مسهر عبدی»، و «اوفی بن حصین» را نیز به طرز فجیعی به شهادت رساندند. 37
امویان در گوشه و کنار دنیای اسلام به کاوش می پرداختند و هر بزرگ قوم، فرد سلحشور، خطیب مؤثر و یا شاعر خوش قریحه ای از علاقه مندان به خاندان طهارت را از وطن و قرارگاه خود برکنده، به زندان افکنده، دستانش را به زنجیر بسته، آواره و بی خانمانش می کردند و یا خونش را بر زمین می ریختند. «عبدالله بن هاشم مرقال» شبانه توسط کارگزار اموی در بصره، یعنی «زیاد بن ابیه» دستگیر گردید و دست بسته و با غل و زنجیر روانۀ دمشق گشت و تحت فشارها و تهدیدهای سختی قرار گرفت. 38 «عدی بن حاتم طایی» که مورد تکریم رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت و در رکاب حضرت علی علیه السلام فداکاریهای تحسین برانگیزی از خود بروز داد، در سال 51 ق توسط مأموران ابن زیاد، هنگام عبادت در مسجد کوفه دستگیر شد و دربارۀ احضار کردن «عبدالله بن خلیفه طایی» از یاران «حجر بن عدی»، تحت بازجویهای سختی قرار گرفت. 39
«صعصۀ بن صوحان» از پیشوایان فضیلت که در روزگار رسول اکرم صلی الله علیه و آله اسلام آورده و حضرت علی علیه السلام را در نیروهای جمل و صفین یاری داده بود، همراه «عبدالله بن کواء» و جمعی دیگر دستگیر و روانۀ زندان گشت و شرایط سخت و آزاد دهنده ای را تحمل کرد، آنگاه وی را از کوفه اخراج کردند. 40 «عبدالله بن خلیفه طایی» که در فتوحات و نبردهای صدر اسلام همچون رزم جلولاء و نهاوند از خود دلاوریهای ارزشمندی نشان داده بود، تحت هجوم قوای «زیاد بن ابیه» قرار گرفت که او با کمک عشیره اش آنان را متفرق کرد، سرانجام این سلحشور فداکار و آوارۀ کوه و صحرا گردید و به روایتی در صنعای یمن اقامت گزید. 41

16. حجّ از احکام مسلم اسلامی به شمار می رود و ضرورت و اهمّیت آن بر هر مسلمانی روشن است؛ ولی امویان برای اینکه به مقاصد پلید خود برسند، از برگزاری این مراسم عبادی جلوگیری می کردند. هنگامی که عبدالله بن زبیر به مکّه پناهنده گردید عبدالملک بن مروان به بهانۀ اینکه مردم حجّ گذار تحت تأثیر تبلیغات او قرار می گیرند و با وی بیعت می کنند و در بازگشت از حجاز برایش تبلیغ می نمایند، اجازه نداد مردم به مکه بروند و خانۀ خدا را زیارت کنند و چون مسلمانان به این وضع اعتراض کردند، به کمک «محمد بن شهاب زهری» حدیثی را جعل کرد که براساس آن افراد مسلمان می توانند به جای مسجدالحرام به مسجدالاقصی بروند و اعمال خود را در آنجا به جای آورند. به دستور عبدالملک برفراز سنگی که رسول خدا در بیت المقدس پای خود را بر رویش گذاشته و به معراج رفته بود قبه ای ساختند و برایش خادمانی معین کردند و پرده های حریر بر آن آویختند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم مجعول در تمام دوران بنی امیّه باقی بود. از آنجا که فلسطین جزء شام و تحت نفوذ عبدالملک بود، این حدیث جعل گردید تا موقعیت خلیفۀ مروانی تثبیت گردد. 42

17. از شیوه های زشتی که در عصر بنی امیه برای استواری پایه حکومتشان (به تصور باطل خودشان) ترویج گردید، تا از این طریق بتوانند مقام و موقعیتی نزد اقشار گوناگون کسب کنند، تشویق شعرا به سرودن اشعار بی پایه و اساس در تعریف و تمجید از حاکمان اموی بود. شاعران با گزافه گویی و مبالغه در مدیحه سرایی، خود را به زمامداران خودسر این سلسله نزدیک می ساختند و غالباً دروغهای شرم آوری می سراییدند که با واقعیت تطبیق نمی کرد و این وضع اسف بار را وسیله ای برای کسب مقام و ثروت کرده بودند. همین شاعران یاوه گو مقرب تر از دیگران بودند و از صلۀ جایزه برخوردار می شدند. 43
در برابر این مداحان چابلوس، شاعران آزاد اندیشی بودند که هیچ گاه تطمیع نمی گردیدند و بدون چشم داشت و انتظار صله، مقامات اهلبیت علیهم السلام را می ستودند و ستم بنی امیه در حق آنان را مورد مذمت و نکوهش قرار می دادند؛ حتی اگر به بهای زندانی گردیدن و آزارشان تمام می شد، «کمیت بن زید اسدی» از حملۀ این شاعران است. 44

مبارزات شیعیان‌
در ایام اختناق سیاه امویان، شیعیان، پرچم مبارزه با قدرتهای فاسد و پوشالی آنها را با رهبری و هدایت ائمۀ هدی علیهم السلام بر دوش می کشیدند، ستیز پیروان اهل بیت علیهم السلام با هر گونه جفاکاری و ستم از مبانی اعتقادی آنان سرچشمه می گرفت. به عنوان نمونه: عناصری چون عصمت، عدل و اختیار که در معتقدات شیعه وجود دارد، آنان را در برابر هر حاکمی که وضع او با این اصول انطباق نداشت، به مخالفت و اعتراض وامی داشت. چون شیعیان معتقد به امامت افرادی بودند که از هرگونه خطاب و خلافی مصون باشند، حکومت هر زمامدار غیرمعصومی را به رسمیت نمی شناختند و حتی آن را غیرشرعی دانسته و اطاعت از چنین حاکمی را حرام تلقی می کردند و در برابرش علم مخالفت و مبارزه بر می افراشتند، به علاوه، آنان اعتقاد داشتند سرنوشت هر کس در دست خودش است و با این باور، حاکمان را مثل هر فرد دیگری مسئول اعمال و رفتار خود می دانستند و ایشان را در برابر هر علم خلافی مورد نکوهش و انتقاد قرار می دادند. شیعیان با ترویج جبری گری که زمامداران را از هر گونه اختیار و مسئولیتی مبرّا می دانست و آنان را «ظل الله» به حساب می آورد و اعمالشان را به عنوان خواست خدا و ارادۀ الهی توجیه می کرد، سخت در مبارزه بودند، آنان می گفتند: حاکمان مسلمان باید در جامعه مظهر عدل الهی باشند. از اینرو حامی اجرای عدالت بودند و در برابر هر گونه اجحاف و ستم عکس العمل تندی نشان می دادند. این نگرشها موجب گردید که شیعیان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام پیوسته با امویان به مبارزه برخیزند.‌
حماسۀ پرشکوه عاشورا، رویداد بسیار بزرگی بود که باعث تبلور و تشکّل شیعیان گردید و آنان را به صورت یک گروه مشخص و دارای مبانی ویژۀ سیاسی و مکتب عقیدتی انقلابی درآورد گروه «توابین» به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» نخستین جلوۀ تشکّل شیعیان به شمار می آمد. عملیات سازماندهی شیعیان در قالب گروه توابین به سال 61 ق به کوفه انحصار نداشت؛ بلکه سلیمان طی نامه هایی از شیعیان مدائن و بصره نیز دعوت کرد که برای خونخواهی حسین بن علی علیهما السلام به این خیزش بپیوندند و آنان نیز این دعوت را پذیرفتند.‌
توّابین در مقابل سپاه شصت هزار نفری امویان از خود رشادتهایی افتخارآفرین نشان دادند؛ اگرچه این خیزش برحسب ظاهر شکست خورد؛ ولی اخلاص، فداکاری و پایداری سلحشوران این حرکت، فراموش نشدن است. 45 قیام «مختار ثقفی»، مبارزات شیعیان را وارد روند جدیدی ساخت، وی به سازماندهی جنبش شیعیان پرداخت و نهضتی را رهبری کرد که اثرش تا آغاز حکومت عباسیان استمرار یافت. 46
با روی کار آمدن «هشام بن عبدالملک» نیز نهضت آشکار و مسلحانۀ علویان بار دیگر اوج گرفت که در رأس آنها انقلاب «زید بن علی» فرزند امام چهارم علیه السلام است که با حدود پنج هزار نیرو در کوفه علیه امویان قیام کرد. از آنجا که رهبر این حرکت به لحاظ دانش، زهد، پارسایی، شجاعت و سخاوت از چهره های سرشناس خاندان هاشمی بود، هشام از بروز قیام وی دچار هراس گردید. زید شروع به اخذ پیمان از مردم عراق کرد که مفاد آن روشنگر هدف مقدس وضد استبداری او بود. وی به مردم گفت: ما شما را به اجرای دستورهای قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، مبارزه با ستمگران، دفاع از محرومان، توزیع بیت المال بر حسب عدالت، مهار کردن فتنه و یاری اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر دشمنان و منکران حق فرا می خوانیم.‌
البته به دلیل نیرنگهای کارگزاران اموی و نیرومندی سپاهیان هشام از یک سو، و بی وفایی و عدم حمایت اقشاری از مردم عراق، این قیام شکست خورد؛ ولی در سُست نمودن پایه های حکومت بنی امیه بسیار مؤثر بود و جهان اسلام را متوجه حقایقی دربارۀ فساد و ناروایی حاکمان وقت ساخت. 47
بعد از شهادت زید در صفر 122ق فرزندش «یحیی» در خراسان علیه امویان قیام کرد؛ اما متأسفانه او نیز بعد از نیروی خونین و حماسه ساز در 125ق به شهادت رسید، نفوذ فرقۀ منحرف خوارج در بدنۀ این حرکت از عوامل شکست آن بود. 48
ناگفته نماند قبل از نهضت عظیم عاشورا، در اعتراض به استبداد امویان، تحرکاتی اگرچه محدود، صورت می گرفت، چنان چه در سال 52ق، «زیاد بن خراش عجلی» همراه سیصد نفر مُسلّح بر سرزمین مسکن در عراق وارد گردید و در صدد یورش به نیروهای معاویه برآمد که با نیروهای «سعد بن حذیفه» روبرو گشت و مغلوب شد، «معاذ طایی» نیز حملاتی را با قوای خود آغاز کرد که موفقیتی به دست نیاورد. 49 به سال 53 ق «ربیع بن زیاد» که خود از سوی معاویه فرماندار منصوب خراسان بود، از ستم و جنایات معاویه به ستوه آمد و آن گاه که از شهادت مظلومانۀ «حجر بن عدی» و یارانش باخبر شد، سخت متأثر گردید و هنگام ایراد خطبه های نماز جمعه دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: ای مردم! من از این وضع به ستوه آمده ام، دعا می کنم شما نیز آمین بگویید. سپس گفت: بارخدایا! اگر ربیع در درگاه تو عمل خیری دارد، جانش را بستان! دعای وی مستجاب گردید و چندی بعد درگذشت. 50
جنبشهای شیعه از نظر ویژگیها، شرایط و اوضائی که در آن به سر می برند و نیز دامنۀ آگاهی خویش، با یکدیگر تفاوتهایی داشتند، این اختلاف به شخصیت رهبر قیام، قلمرو جغرافیایی آن و خلیفه ای که به روزگار وی جنبش برپا شد، برمی گردد؛ ولی همگی در یک هدف با یکدیگر هماهنگ بودند، و آن براندازی حکومت امویان و انتقال خلافت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و دودمان علوی بود. تمام آنها نمود عملی و عینی آراء و آموزه های تشیع بودند و بنابراین در جوهر و ذات خود با یکدیگر منسجم و در جزئیات و برخی موضع گیریها از یکدیگر متفاوت بودند.‌
هیچ جنبشی پایان قیامهای شیعیان نبود؛ زیرا آنان جمعیت گسترده ای با آموزه های ریشه دار بودند که در نواحی گوناگون عراق، حجاز و ایران پراکنده گردیده و به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام ارادت داشتند و به علویان و طالییان با دیدۀ تقدیس و احترام می نگریستند. چنین ویژگی ای موجب می گردید جنبشهای شیعه به صورت حلقه های به هم پیوسته ای به وجود آیند.‌
عقیده به این حقیقت که امامان علیهم السلام وارثان پیامبران علیهم السلام می باشند و معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله و امام قبل از خود دریافت می کنند و اگر با پدیده ای نو رو به رو شوند، با مدد نیروی قدسی و دانش غیبی و الهام، از آن آگاه می گردند، مردم را به اجتماع پیرامون آنان و پیوستن به جنبشها و مبارزه با امویان بر می انگیخت.‌
علاوه بر این شیعیان در لاک انزوا زندگی نمی کردند و به تحول و نوسازی توجه داشتند. غیرت دینی و پای بندی به ارزشهای الهی نیز در شکل گیری خیزشهای مردمی دخالت داشت. قیام مردم مدینه در 63 ق علیه سلطۀ امویان از این نمونه است. انس مردم این دیار مقدس با روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیاء اصحاب آن حضرت سبب گردید شیوۀ نادرست حاکمان و والیان اُموی را مورد مذمت قرار دهند و انگیزه ای روش و قوی برای مبارزه با مفاسد و کج رویهای زمامداران این سلسله داشته باشند.‌
اگر چه این حرکتها خودجوش بود؛ ولی بعد از همدلی و هماهنگی در انکار سلطه اموی، به منظور ایجاد انسجام در قوای دفاعی دو فرمانده را برای خود برگزیدند؛ گروه انصار به فرماندهی «عبدالله بن حنظله» و گروه قریش به فرماندهی «عبدالله بن مطیع» تشریح ماجرای کربلا از سوی اهل بیت علیهم السلام در تشدید این قیام بسیار اثر گذاشت. مردم مدینه بعد از بیعت با «عبدالله بن حنظله» در اولین روز از محرم 63ق، «عثمان بن محمد بن ابی سفیان»، عامل یزید و والی مدینه را از شهر بیرون کردند، سپس بنی امیه و وابستگان آنان که از هزار نفر بالغ می گردیدند، در خانۀ «مروان بن حکم» محبوس ساختند. وقتی این خبر به یزید رسید، لشکری را به فرماندهی «مسلم بن عقبه» برای سرکوبی قیام، روانۀ حجاز نمود و به او سفارش کرد که مردم مدینه را به سوی ما دعوت کن، اگر نپذیرفتند و بر آنان غلبه یافتی، مدت سه روز اهالی آنجا را قتل عام کن. مسلم همراه لشکریان خود از وادی «القدی» به سوی مدینه حرکت کرد و در محلی به نام «جُرف»، در حوالی مدینه اردو زد. این وضع سبب گردید تا اهالی جنگ را جدّی بگیرند و برای دفاع شهر تدابیر افزون تری بیاندیشند. مبارزان و مدافعان مدینه در جانب غربی که دارای زمینهای همواری بود، خندق جامانده ار زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بازسازی کرده و نوعی اطمینان دفاعی در برابر مهاجمان بوجود آوردند. عبدالله بن حنظله که فرماندهی کل نیروهای رزمی را بر عهده گرفته بود، در تهییج و تشویق مردم برای ستیز با امویان نقش مهمی ایفا کرد. نخست تیراندازان شامی وارد کارزار شدند و فداکاران مدینه نبردی بی سابقه با آنان را شروع کردند، در مراحل نخست نبرد، شامیان شکست خوردند؛ اما با خیانت «مروان بن حکم» لشکریان شام به داخل مدینه نفوذ کردند، این وضع توان مدافعان مدینه را فرسوده ساخت و مقاومت آنان رو به کاهش رفت. و عبدالله بن حنظله به شهادت رسید. با مرگ وی، پایداری باقی ماندۀ مردم به پایان رسید، آن گاه هجوم اسفناک شامیان به خانه های مدینه و کشتار خونین، غارت اموال و تجاوز به نوامیس مردم آغاز شد که بسیار وحشیانه و ددمنشانه بود که این وضع سه روز متوالی(27ذی الحجۀ تا آغاز محرم الحرام63 ق) ادامه داشت. 51

سقوطی ننگین‌
بنی امیه از سال 41 تا 132ق بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند، آنان توسط مؤسس این سلسله (معاویه) دولتی عربی محض را در شام پی افکندند که نود سال ادامه یافت بعد از معاویه سیزده تن از اعضای خاندانش بر دنیای مسلمانان حکمرانی کردند که از میان خلفای آنان تنها «عمر بن عبدالعزیز» بود که کوشید در مدت خلافت کوتاه خود (101-99 ق) سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را احیا کند و فساد رایج در دستگاه اموی را براندازد، او راه مدارا با علویان را در پیش گرفت و سبّ حضرت علی را متوقف ساخت، خمس را به بنی هاشم داد و بسیاری از مالیاتهای ناروا را لغو کرد؛ اما جانشینان وی همچنان به ستم، فساد و شرارت ادامه دادند، آخرین آنها که به «مروان حمار» 132-127 ق معروف است؛ گرچه توانست شورش عراق و حجاز را فرو نشاند و چندی آسوده بر تختگاه حکومت تکیه زند؛ ولی چندی نگذشت که جنبشهای شیعیان – که توسط عباسیان مصادره گردیده بود، به کار امویان پایان داد و این تشکیلات در محرم132ق برچیده شد؛ البته عده ای از آنان در اسپانیا (اندلس) تا424ق خلافت می کردند. 52
پی نوشت:
1)تاریخ یعقوبی، این واضح یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ پنجم، 1371ش، ج2، صص 143-142؛ مروج الذهب، مسعودی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ چهارم، 1370ش، ج2، ص40؛ تاریخ اسلام، علی اکبر فیاض، دانشگاه تهران، تهران، 1367ش، صص 175-177؛ دائرۀ المعارف تشیع، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی و دیگران، نشر سعید محبی، تهران، 1372ش، ج3، ص450.
2) نک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1382ق، ج4، خطبه 84، ص79؛ شمشیر و سیاست (مبارزۀ اسلام نبوی و اسلام اموی)، صالح الوردانی مصری، ترجمه سید محمدجواد مُهری، بنیاد معارف اسلامی، قم، 1375ش، ص280-279.
3) صحیح بخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، دار المعرفۀ، بیروت، بی تا، ج4، ص281؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407ق، ج3، ص1452؛ مستدرک علی الصحیحین، ابو عبدالله حاکم نیشابوری، دار المعرفۀ، بیروت، ج3، ص148؛ مسند احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، بی تا، ج4، ص127.
4) شیعه در تاریخ، محمدحسین زین عاملی، ترجمه محمدرضا عطایی، آستان قدس رضوی، مشهد، صص 219-218.
5) تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار القاموس الحدیث، بیروت، بی تا، ج2، ص18؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج2، ص15.
6) مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص355؛ فتوح البلدان بلاذری، بلاذری، ج2، ص266.
7) مروج الذهب، مسعودی، ج2، صص 5-4.
8) شیعه در اسلام، علامه سید محمدحسین طباطبایی، مرکز بررسیهای اسلامی، تهران، 1346ش، ص24؛ امویان؛ نخستین دودمان حکومت گر در اسلام، جرالد هاوتینگ، ترجمه عیسی عبدی، امیرکبیر، تهران، 1388ش، ص47.
9) حماسۀ حسینی، شهید مطهری، صدرا، تهران، چاپ 37، دی 1380ش، ج1، صص 31 و 43.
10) سیری در سیره ائمه اطهار، شهید مرتضی مطهری، صدرا، تهران، چاپ اول، س367ش، صص 114-113.
11) نک: سیره و قیام زید بن علی، حسین کریمان، شرکت انتشارا علمی و فرهنگی، تهران، 1364؛ رهبر انقلاب خونین کوفه (زید بن علی)، علامه سید عبدالرزاق موسوی مقدّم، ترجمه عزیز الله عطاردی.
12) تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج2، ص233.
13) البدایه و النهایۀ، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1407 ق، ج8، ص132.
14) خلافت و مسکوکیت، ابو الاعلی مردودی، ترجمه خلیل احمد حامدی، پاوه، 1405، ص31.
15) امویان؛ نخستین دودمان حکومت گر در اسلام، جرالد هاوتینگ، ص27.
16) همان، ص59.
17) همان، ص27.
18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص63؛ تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطی، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، مصر، 1371ق، ص243.
19) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص57، ج11، ص44؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1406ق، ج4، ص203؛ تاریخ طبری، ابن طبری، ج4، ص176.
20) وفیات الاعیان، ابن خلکان، تحقیق: احسان عباس، بصیرتی، قم، طبع ثانی، 1382ق، ج2، ص31.
21) مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص196.
22)تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 139ش، ج2، ص319-318.
23) تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص211.
24) بحارالانوار، علامه مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج44، ص325؛ مقتل خوارزمی (مقتل الحسین) ابو المؤید الموفق بن احمد المکی اخطب خوارزم، مکتبۀ المفید، قم، بی تا، ج1، ص184؛ مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، مؤسسه امام مهدی، قم، 1406ق، ص24.
25) النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیّه و بنی هاشم، تقی الدین المقریزی، تحقیق حسین مؤنس، افست قم، 1412 ق، صص 31، 39 و41.
26) تاریخ الخلفا، سیوطی، ص215؛ تاریخ طبری، ابن طبری، ج5، ص35.
27) تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج2، ص261؛ البدایۀ و النهایۀ، ابن کثیر، ج8، ص280؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج3، ص72.
28) تاریخ تحلیلی اسلام، سیدجعفر شهیدی، مرکز نشر و دانشگاهی، تهران، 1371ش، ص204؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، توحید، قم، چاپ دوم، 1374ش، صص 381-379.
29) زندگی تحلیلی پیشوایان ما، عادل ادیب، ترجمه اسدالله مبشری، دتفر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ ششم، 1366ش، ص133؛ جنبشهای پنهانی در اسلام، محمود اسماعیل، ص93؛ ریاکاریهای امویان و عباسیان، محمدعلی چنارانی، انتشارات فدک، مشهد، چاپ اول، 1369ش، صص 107-105.
30) معاویه و تاریخ، ابن عقیل حضرمی، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، تهران، 1373.
31) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج5، ص1325؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص341؛ مأخذ قبل، ص173.
32) الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، دار الکتب العربی، بیروت، 1397ق، ج10، صص 266 و 290.
33) احزاب/33.
34) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص16.
35) الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، دار الکتب العربی، بیروت، 1403 ق، ج1، صص339 و342.
36) الکامل فی التاریخ، عز الدین ابن اثیر، دارالصادر، بیروت، 1399ق، ج4، صص 189 و 514؛ الفخری، ابن طقطقی، دار صادر، بیروت، بی تا، ص134.
37) سفینۀ البحار، محدث قمی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، تحقیق مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، تقدیم و اشراف: علی اکبر الهی خراسانی، مشهد، 1416ش، ج1، ص522؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج10، ص101؛ تاریخ طبری، جریر الدین محمد طبری، ج6، ص130.
38) صلح امام حسن علیه السلام، شیخ راضی آل یایسین، ترجمه حضرت آیت الله خامنه ای، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ص416.
39) تاریخ طبری، جریر طبری، ج6، ص5؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3، ص189.
40) سفینۀ البحار، محدث قمی، ج1، ص31.
41) تاریخ طبری، جریر طبری، ج6، صص 160-157.
42) تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج2، ص8؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، صص 286-285.
43) تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه: علی جواهر کلام، چاپ هفتم، 1372، ص524.
44) الغدیر، علامه امینی، ج2، ص195.
45) نک: قیام توابین، ابراهیم بیضون، ترجمه شریفی، حکمت، تهران، 1357ش؛ فبام توابین، سیدعلی محمدی متکازینی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، 1387ش.
46) بنگرید به: قیام مختار، سید ابو فاضل رضوی اردکانی، بوستان کتاب، قم، 1372ش.
47) نک: زیر رهبر انقلاب کوفه، سید عبدالرزاق مقدم، ص217 به بعد.
48) تاریخ طبری، جریر طبری، ج8، ص300؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص113.
49) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3، ص491.
50) تاریخ طبری، جریر طبری، ج4، ص491.
51) تفصیل این ماجرا در کتاب «واقعه حرّه» با پژوهش محمدعلی چنارانی و تدوین و تحلیل احمد ترابی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1382 ش، آمده است.
52) دائرۀ المعارف تشیع، بهاء الدین خرمشاهی، ج3، ص450.

 پیش از این از حکومت یزید و احوالات دوران حکومت او سخن گفتیم و اکنون. به وضع امرپراتوری اموی بعد مرگ یزید میپردازیم.

ادامۀ وقایع سال ۶۴ هجری

 با مرگ یزید اهل شام، در نیمۀ اول ماه ربیع الاوّل، با پسرش که معاویه نام داشت بیعت نمودند. معاویة بن یزید، پس از چهل روز یا سه ماه خلافت، بزرگان کشوری را جمع کرد و بدانها گفت که از عهدۀ خلافت برنمیاید و سپس گفت:

 «من خواستم که از برای شما خلیفه‌ای تعیین کنم‌، چنانچه‌ ابوبکر عمر را نصب کرد، امّا مثل عمر هیچ کس نیافتم‌. باز گفتم که این کار را به شورا حواله‌ کنم‌، چنانچه عمر حواله کرد. این معنی نیز بنابر عدم صلاحیت خلق در حیز تأخیر و تعویق‌ افتاد. اکنون شما اختیار دارید. هر که را خواهید به خلافت تعیین کنید.»

شامیان گفتند: هر که را تو به خلافت تعیین کنی ما از او اطاعت میگنیم‌. معاویه گفت‌: من‌ شیرینی خلافت شما را دیده‌ام، چگونه متقلّد وزر و گناه آن گردم؟ و به روایتی گفت‌: من‌ تلخی ترک خلافت درک کرده، شیرینی آن را به بنی‌امیه رها می‌کنم‌.

پس از این سخنان معاویة بن یزید، خانه‌نشینی اختیار کرد تا اینکه در همین سال جان سپرد. برخی نیز میگویند وی را زهر خوراندند. مدت عمر معاویه بیست و سه سال بود. کنیۀ معاویةبن‌یزید، ابوزید بود و بعد از آنکه خود را از خلافت خلع کرد او را ابولیلی‌ میخواندند،زیرا اعراب مستضعفان را با این کنیه میخوانند.

تذکر: گویند معاویةبن یزید قبل از ترک خلافت طی خطبه‌ای کردار معاویه و یزید (جد و پدرش) را نکوهش کرد و گریست‌. علت انصراف وی‌ از خلافت را بی‌تاٴثیر از تبلیغات معلّم و یا دو نفر از کنیزان وی نمی‌دانند؛ ر.ک تتمةالمنتهی‌، ج۱،ص ۷۲. در خصوص‌ این خطبه‌ٴ عبرت‌انگیز و تاریخی که از اسناد مهم تاریخی است‌؛ ر.ک نجوم‌الزاهره‌، ج‌۱،ص ۱۶۴ به نقل استاد قاضی‌ طباطبائی در تعلیقات و حواشی بر تجارب‌السلف‌، تبریز هزارو سیصد و پنجاه و یک‌، ص ۴۰.

البته طبری این ماجراها را بیان نمیکند و میگوید که وی بعد از چهل روز یا سه ماه خلافت بمرد. سن وی را نیز در زمان مرگ ۳۰ سال و هجده روز میداند.

عبیداللّه بن‌زیاد و ادعای خلافت

 وقتی خبر مرگ یزید به عبیدالله رسید، او که حاکم بصره بود، اهل بصره را جمع کرد برایشان خطبه‌ای بدین مضمون، ایراد کرد:

 «منشاء و مولد من این شهر است و من در میان شما بزرگ شده‌ام‌. در آن روز که والی شما شدم جنگاوران شما هیجده هزار(طبری گوید: هفتادهزار) بودند، امروز عدد ایشان به هشتاد هزار رسیده‌. هر کس را که از وی ترسی بود در میان شما نگذاشتم‌. اکنون بدانید که یزید وفات یافته و خلافی در میان اهل اسلام پدید آمده و حالا از ارباب اسلام هیچ طایفه‌ای به قوت و شوکت شما نیست‌. هر که را میخواهید به خلافت تعیین نمایید.»

بصریان گفتند کسی را بهتر از تو نمیدانیم. عبیدالله ابتدا امنتاع نمود، ولی بصریها با او بیعت کردند ولی وقتی از پیش او بیرون آمدند، دستهایی که با آنها بیعت نموده بودند را به دیوار کشیدند و گفتند: ابن‌مرجانه (ابن‌زیاد) میپندارد که ما راست میگوییم و او را خلیفۀ خود میدانیم.[به خدا خطا میکند-طبری]

 عبیدالله، دو فرستاده را نیز به کوفه فرستاد و از آنها بیعت خواست ولی کوفیان فرستادگان عبیدالله را با پرتاب ریگ از خود راندند و در این امر سخنان دو تن از بزرگان کوفه نقشی اساسی داشت.

 در پی این ماجرا، بصریان نیز سر از اطاعت عبیدالله برداشتند. عبیدالله نیز بخشی از بیت المال را برداشته به قبیلۀ ازد پناهنده شد. مردم بصره نیز با عبدالله بن نوفل، بیعت کردند و گفتند تو از شهر در برابر اهل غوغا حفاظت کن تا خلیفه مشخص شود. کوفیان نیز عامر بن‌مسعود بن‌امیه عمی را به امارت برگزیدند.

شورش ری

 دیدیم که در دوران اوج قیامها بر ضد امویان، ایران در آرامش به سر میبرد ولی وقتی خبر مرگ یزید به مردم ری رسید، فرخان رازی سر به شورش برداشت و گماشتۀ یزید را اخراج کرد. والی کوفه سپاهی به فرماندهی محمّدبن عُمَیْربن عطارد بن حاجب تمیمی دارمی را به جنگ فرخان رازی تعیین نمود. زمانی که محمد بن عمیر به نزدیکی ری رسید فرخان نیز با سپاهش بیرون امد و جنگ بزرگی روی داد و محمد بن عمیر مجبور به عقب نشینی شد. والی کوفه اینبار، عتاب بن ورقاء ریاحی تمیمی را برای جنگ با فرخان فرستاد. بین فرخان و عتاب کارزاری مردانه شد که منجر به مرگ فرخان گردید و عتاب با شکوه و جلال شهر ری را تسخیر کرد.

 اینکه علت این شورش چه بود را نمیدانیم. شاید در جهت برای کسب استقلال بوده باشد و شاید هم بخاطر فرار از مالیات سنگین امویان و شاید هم بخاطر رفتار تحقیرآمیز امویان با مردم ایران. البته ممکن است تمام این مسائل در پشت پرده بوده باشد.

خلیفۀ دیگری در خراسان

  وقتی خبر مرگ یزید و معاویه بن یزید به خراسان رسید، سلم بن زیاد که گماشتۀ آندو بر خراسان بود قصیدۀ غرایی در مورد ضعف امویان خواند و به مردم گفت که خلیفه مرده است و شما هر کس را میخواهید به خلافت برگزینید. گویند اهالی خراسان سلم را به خلافت برگزیدند ولی دو ماه بعد او را از این مقام خلع نمودند.

 گویند که سلم،وقتی او را به خلافت برگزیدند، قصد دمشق کرد ولی درگیریهای پیاپی در خراسان روی داد و در نهایت این ولایت به دست ابن خازم افتاد.

افزایش قدرت عبدالله بن زبیر

 عبدالله که حکومتش با وضع بنی امیه، نیرو گرفته بود دو فرستاده برای امارت و گرفتن خراج به کوفه فرستاد و کسی را به حکومت موصل برگزید. یکی از بزرگان بصره را نیز به حکومت بصره گماشت.

 از سوی دیگر، جمعی از بزرگان شام، مثل‌ ضحّاک‌بن قیس‌، زفربن حارث‌ و نعمان بن بشیر انصاری با عبدالله بن زبیر بیعت کرده مردم‌ را به مبایعت او دعوت می‌نمودند و شامیان بجز اهالی اردن، مجموع هواخواه ابن‌زبیر بودند.

 در کامل التواریخ آمده است، که عبیدالله بن زیاد پس از بیعت اهل بصره با فرستادۀ عبدالله بن زبیر، به ازدیها پناهنده شد. هر چند بزرگ ازدیان، مسعود بن عمرو، با پناه دادن به عبیدالله مخالف بود، ولی بنا بر رسوم عرب نمیتوانست او را پناه ندهد(زیرا پیش از اینکه او در جریان باشد، پسر عموی همسرش، حارث بن قیس ازدی، بدو پناه داده بود.)

 برخی نیز میگویند، مسعود به واسطۀ همسرش، ام بسطام به عبیدالله پناهد داد.

 عبیدالله بن زیاد، توانست ازدیان و قبیلۀ ربیعه را با خود متحد سازد و بر بصره حمله کند ولی این حمله به شکست و مرگ  مسعود منجر شد و عبیدالله به شام گریخت.

 وقتی ابن‌زیاد به شام رسید بزرگان دو گروه شده بودند؛ گروهی می‌گفتند که باید با خالدبن یزید بیعت کرد تا حکومت از دودمان بنی‌امیّه بیرون نرود و طایفه‌ای می‌گفتند که عبدالله زبیر، قریشی است و حالا بر اکثر ولایات استیلا یافته‌، با وی بیعت باید کرد. امّا امیر فلسطین، حسّان‌بن‌ مالک، چون این اختلاف میان مردم را دید از جانب خود نائبی در فلسطین گذاشته خود به‌ اردن رفت و خالدبن یزید را از دمشق طلب نمود. خالد به اردن پیش حسان رفت و حسّان‌ گفت‌: من چنان می‌کنم که جمیع بزرگان شام به حکومت و سلطنت تو اتّفاق نمایند.

 در همین اثنا، حصین بن نمیر، به شام رسید و مردم را از بیعت با عبدالله بن زبیر منع کرد و سخن عبدالله مبنی بر کشتن ده تن شامی در عوض هر کشتۀ مدنی را بازگو کرد و پس متنفر کردن مردم از عبدالله، به اردن رفت و به حسان پیوست.

مروان بن حکم

 اما مروان بن حکم میگفت: که خالد کودک است و ابن زبیر مردی پیر است و فرزند صحابۀ پیامبر است و کسی از قریش به اندازۀ او استحقاق ندارد و باید او را به خلافت برگزید.

 از سوی دیگر ابن زیاد که از ابن زبیر میترسید و به خالد امیدی نداشت، نزد مروان رفت و گفت: شنیده می‌شود که تو می‌خواهی‌ با پسر زبیر بیعت کنی‌. زبیر همان کسی است که اهل کوفه را بر قتل عثمان‌بن عفّان برانگیخت تا تو را در روز قتل او زخم زدند که اثر آن الان بر گردن تو ظاهر است‌. از وی چه خیر و نیکی توقع‌ داری‌؟ مروان گفت‌: چه کنم که خالدبن یزید خردسال است‌! اگر زمام حّل و عقد تمام در قبضه‌ٴ اختیار او آید به لهو و لعب مشغول گشته کار عالم را خراب کند.

 ابن‌زیاد گفت‌: راست می‌گویی و مرا گمان آن است که چون خالد بن یزید، بزرگ شود، همچو پدرش دروغگویی پیشه کند. نمی‌دانم می‌دانی یا نه، که بیش از پنجاه نوشته از یزید نزد من است‌ که در همۀ آنها مبالغت بسیار نموده که ((اگر حسین‌بن علی از بیعت من امتناع نماید در قتل‌ او تأخیر جایز مدار.)) وقتی به فرمانش عمل کردم از روی نفاق در مجالس و محافل اظهار این‌ معنی می‌کرد که‌: من به کشتن حسین راضی نبودم‌، پسر زیاد بی‌رخصت من بر چنین امری اقدام‌ نمود و مرا در عالم بدنام ساخت‌.

 سپس ابن زیاد، به مروان گفت که خود او را برای خلافت مناسب میبیند. مروان نیز به طمع افتاده و از او خواست تا با بزرگان شام و بنوامیه سخن بگوید. عبیدالله موفق شد اکثر اهل دمشق را به بیعت با مروان وادارد.

 امّا ضحاک بن‌قیس اظهار مخالفت نموده جماعتی بسیار از هواخواهان ابن‌زبیر را فراهم‌ آورده قریب به دمشق لشکرگاه ساخت‌. مروان سپاهی عظیم به تشکیل داده به جنگ ضحّاک‌ رفت‌. میان هر دو طایفه جنگی سخت واقع شد و ضحّاک در آن معرکه به قتل رسید. در این‌ اثناء نعمان‌بن بشیر انصاری‌، والی حمص‌، که او نیز دم از ولاء ابن‌زبیر می‌زد به دست اوباش به‌ قتل رسید و مروان بر تمامی شام مسلّط گشت‌.

 پس از تسلط بر شام مروان به مصر حمله برد و حاکمی که ابن زبیر بر آن دیار گماشته بود گریخت. مروان کسی را به حکومت ان دیار گماشت و به شام بازگشت. وس همچنین خواست حکومت حمص را به خالد بن ولید دهد ولی عبیدالله او را از اینکار بازداشت و گفت که او کودک است و پیشنهاد کرد که مادر خالد را به عقد خود در آورد و مروان چنین کرد. بدین ترتیب مروان خلیفۀ اموی شد و سوریه و مصر را نیز در دست گرفت.

به ابجدشیطان22عمر22گنده لات22شرور22عمر22شرابیا22مجرمان 22منافقان22 ابابکر22مقصر22عمر22دشمن اسلام22ابابکر22عمر22 گنده لات22مقصر22بدبختی22شرور22شرابیا22مجرمان22منافقان22



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در شنبه 22 آبان 1395برچسب:,ساعت 16:12 توسط امیر علی عرفانیان |




الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82
جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی
امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک
سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی
قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش
به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53
شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319
سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم
نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم
دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740
مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو
رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59
دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین
بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه
فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی
کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه
کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست